بیست و شش / انتشار یک نامه ی نسبتن شخصی....
از : دیوانه ای که منم...
به : یاس ترین مهربان دنیا....
بیشتر از دو سوم منطق مونده...و من تو هوای ابری مرکز محاسبات نشستم ، و هوای بیرون و موجودی کارتم و اون اجازه ای ک برای انقلاب رفتن تو این هفته از مامان گرفتم و سکوت اینجا و صدای این موزیک منو به جنونی میشکونه ک،"مشکل عشق نه در حوصله ی دانش ماست..."*...
و من بین صد و خورده ای کانتکتم دنبال هر کی گشتم ک حس این موسیقی رو بگیره، از هر طرف ک رفتم به تو خوردم...به یه کلاس با چراغای خاموش..به سال چهارم...به هم صدا خوندن ک:"دست در حلقه ی آن زلف دو تا نتوان کرد..."*
به قول آقا سجاد:
آخر کجا روم که "یادت" نباشد و به "یادت" نیایم...**
+بعضی می گویند مجموعه ی S در T تصمیم پذیر است...یعنی الگوریتمی متناهی وجود دارد که برای هر عضوT به سوال آیا عضو S هم هست، بتوان پاسخ آری یا نه داد...(SزیرمجوعهT)
حتی یک مجموعه ی تصمیم پذیر در خودم..در کانتکت هام..در دنیام نمیابم...کاملن ممکن است ک در حال ناشکری باشم :)
* حضرت حافظ
**سجاد افشاریان